به مادر قول داده بود حتما برمیگرده،
وقتی مادر تن بی سر فرزندش رو دید
لبخند تلخی زد و گفت:
"پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت"
به مادر قول داده بود حتما برمیگرده،
وقتی مادر تن بی سر فرزندش رو دید
لبخند تلخی زد و گفت:
"پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت"
بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است،مجالی برای هیچ وصیت نیست.جز همین که امام را تنها نگذارید.تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام پنجم می نویسم:
به تو خیانت می کنند،تو نکن...،تو را تکذیب می کنند،آرام باش...،تو را می ستایند ،فریب مخور...،تو را نکوهش می کنند،شکوه نکن...،مردم شهر از تو بد می گویند،اندوهگین مشو...،همه مردم تو را نیک می خوانند،مسرور مباش...، آنگاه از ما خواهی بود...
دیگر نایی ندارم....خدا حافظ دنیا...
...
:::منبع حدیث:::تحت العقول ص 284:::
پی نوشت:این نوشته ها روی یک برگه توی جیب یک شهید بود که بعد از پانزده سال از عملیات والفجر مقدماتی از دل فکه یافت شد...
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!؟ یا اندر این زمانه ، در باغ بسته است!؟
خندید و گفت " ساده نباش ای قفس پرست! در بسته نیست بال و پر ما شکسته است...