به مادر قول داده بود حتما برمیگرده،
وقتی مادر تن بی سر فرزندش رو دید
لبخند تلخی زد و گفت:
"پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت"
به مادر قول داده بود حتما برمیگرده،
وقتی مادر تن بی سر فرزندش رو دید
لبخند تلخی زد و گفت:
"پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت"
مین والمر...
روزگاری برای خودش سکوی پرواز بود...
اما امروز انگار جاش رو داده به کیبرد وماوس
پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد
صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد
نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو
بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد . . .
....
ولادت با سعادت امام رئوف,ولی نعمت ما ایرانیان حضرت ثامن الحجج,امام رضا (ع) مبارک باد
...
هرکس شهید حق شد،همراه با حسین است
آری مسیر عشق از عباس تا حسین است
در کربلای این عصر،سوگند بر ابوالفضل
لبیک یا خامنه ای لبیک یاحسین است...
...
پی نوشت:
در میانه راهی تاریک رو به سوی هیچ طرف ، نگاه به هیچ کجا و زبانی خاموش مانده و غریب و تنها و بی حامی و ولی در کشایش این جاده رو به سوی انتها ،چراغی روشن شد که نورش ارض و سما را روشن کرد و آیه ای درخشان که بر نگاه های خسته در راه مانده گره خورد. بقیه ا.. خیرلکم ان کنتم مومنین،و سایه ان نور به روی زمین افتاده بود نام مبارک آقایمان و مولایمان حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای را حک کرده بود . ای یگانه مرجع شیعیان و ای نایب برحق امام زمان دعایمان فرما...
...
17 شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای 17 شهریور مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملت ها مکرر یزید و وابستگان او هستند.
امام خمینی(ره)
...
آن روز میدان ژاله مصلای عشقی بود که هزاران نمازگزار،نماز عشق را با خون وضو کردند و تا ملکوت پرکشیدند.17 شهرویور روز آبیاری جوانه انقلاب بود...روز شعار و انفجار توحید بود...17 شهرور روزی بود که همه یکصدا این غزل را سرودند:
"تا انقلاب مهدی، نهضت ادامه دارد"
...
یاد و خاطره لاله های به خون تپیده17 شهرور 1357 گرامی باد.
به بهانه هفده شهریور ماه،تولد آقا مصطفی
...
مصطفى احمدى روشن ، شهیدى که شهادتش دل ما را سوزاند... مقام معظم رهبری( مد ظله العالی)
...
پی نوشت:راه ما راه روشن است...
بسمه تعالی
جنگ بالا گرفته است،مجالی برای هیچ وصیت نیست.جز همین که امام را تنها نگذارید.تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام پنجم می نویسم:
به تو خیانت می کنند،تو نکن...،تو را تکذیب می کنند،آرام باش...،تو را می ستایند ،فریب مخور...،تو را نکوهش می کنند،شکوه نکن...،مردم شهر از تو بد می گویند،اندوهگین مشو...،همه مردم تو را نیک می خوانند،مسرور مباش...، آنگاه از ما خواهی بود...
دیگر نایی ندارم....خدا حافظ دنیا...
...
:::منبع حدیث:::تحت العقول ص 284:::
پی نوشت:این نوشته ها روی یک برگه توی جیب یک شهید بود که بعد از پانزده سال از عملیات والفجر مقدماتی از دل فکه یافت شد...
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!؟ یا اندر این زمانه ، در باغ بسته است!؟
خندید و گفت " ساده نباش ای قفس پرست! در بسته نیست بال و پر ما شکسته است...
آمدهام، تا در سایهسار محبت و کرامتت، جان بگیرم...
کبوترانه آمدهام تا شاید لحظهای بر گنبد طلایی نگاهت بیاسایم و از دست مهربانیات، آب و دانهام دهی!
حرم، محو تماشای حضور عاشقان است و ضریح، کعبه آمال دلهای سوخته!
همه به دور سفره کرامتت حلقه زدهاند و سفره دل با تو گشودهاند که تو، خوبِ خوب میشنوی و خوبتر پاسخ میدهی...
هرکس، به هر زبانی و به هر شیوهای، با تو سخن میگوید؛ نام سبز توست که بر کویر لبها جوانه زده است. ای دختر بابالحوائج...
ای فرزند بهشت، ای فرزند ساقی کوثر، ای فرزند طوبی...
زیارتنامه میخوانم و در هر کلمه، در بزرگیات محو میشوم؛ چقدر عظمت تو جریان دارد...
...
میلاد با سعادت حضرت معصومه(س) مبارکباد
...
طراح پوستر: سجود
طلائيه!
مي گويند، اينجا جايي است كه شهيدان حسين وار جنگيده اند و من از بدو ورود به خاك پاكت، تشنگي را در تو ديده ام و
چقدر بوي حنجره هاي سوخته مي آيد و چقدر دستها تشنه وفايند.
طلائيه!
من در اين سرزمين حتي به قمقمه هاي عطشان سلام مي دهم و سراغ عباس هاي تشنه لب را از آنان مي گيرم .
مگر مي توان سالك عاشورا بود و تشنگي را فراموش كرد و از كنار حلق هاي شعله ور بي تفاوت گذشت.
طلائيه!
من با تمام وجود در تو جاري مي شوم تا در ميان نيزارها و نيزه شكسته ها، سرهاي ستاره گون برادرانم را به دامن گيرم و برايشان از زخم بگويم،
از اسارت، از تنهايي، از غربت، از غفلت و فراموشی...
...
توصیه میکنم فایل صوتی زیر رو که سخرانی حجت الاسلام بیات در اردوی راهیان نور و در مورد طلائیه هست رو گوش بدبد.
:::کلیپ صوتی سربند های فراموش شده :::
...
پی نوشت:فایل صوتی خیلی زیباییه،توصیه میکنم از دستش ندید.اگه دلتون لرزید ما رو هم از یاد نبرید.
اگه میخواید شهید بشید، اگه خیلی دوست دارید که به اجر شهادت برسید، آرزوی شهادت دارید، دعا نکنید جنگ بشه . بیایید مثل شهدا گناه کنید. گناه کنیم تا زمینه شهادت برایمان فراهم شود. ولی مثل شهدا گناه کنیم نه مثل من نه مثل رفیقامون تو خیابون ...
...
کلیپ صوتی زیبای
:::مثل شهدا گناه کنیم:::
پخش به صورت آنلاین
پی نوشت:شاید شما هم هر جا که نامی از شهید و شهادت باشه،این عکس رو دیده اید.عکسی زیبا که بیانگر و نماد مظلومیت شهدا و مفهوم عمیق شهادت است و دل خیلی از ماها با دیدنش به غربت شهدا میگیرد.این عکس مربوط به شهید امیر حاج امینی بیسیم چی لشکر 27 محمد رسول الله است که در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
اما خاطره گرفتن این عکس معروف از این شهید مظلوم
برای خواندن به ادامه مطلب مراجعه کنید.
انباردار گفت: " یه بسیجی اینجاست، عوض ده تا بسیجی کار می کنه! میشه این نیرو رو بدی به من تا تو انبار ازش استفاده کنم؟؟ "
بهش گفتم: " کو؟ کجاست؟ "
گفت: " همون که داره گونی ها رو، دو تا دو تا می بره توی انبار "
نگاه کردم ببینم کیه. گونی ها جلوی صورتش بود و دیده نمیشد . . . رفتم نزدیک تر، نیم رخش رو دیدم. آقا مهدی باکری بود!
تا من رو دید، با چشم و ابرو اشاره کرد که به انباردار چیزی نگم. می خواست کارش رو تموم کنه . . .
گونی ها که تموم شد، آقا مهدی گفت: " پاشو بریم "
رفتیم و کسی نفهمید فرمانده ی لشکر . . .
فرق مادر شهید،
با تمام مادران دیگر زمین،
خلاصه می شود به این:
مادر شهید،
پیش از آن که مادر شهید می شود،
«شهید» می شود...
ماباید بمانیم و کاری را که می خواهیم. انجام بدهیم. همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم.و آن عشق است. اگر عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمی کند... .
.::شهید محمد ابراهیم همت::.
به مناسبت سالروز شهادت سردار رشید اسلام،شهید محمود كاوه
فرمانده لشكر ویژه شهدا
خاطره ای از دیدار شهید محمود کاوه با رهبر انقلاب در جبهه
دست راستش مجروح شده بود. آمده بود ملاقات آيت ا... خامنه اي كه آن موقع رئيس جمهور بودند، حدود نيم ساعت با هم بودند. شب پيش من ماند، تا ساعت يك نيمه شب مرتب اين طرف و آن طرف تلفن مي زد و كارهايش را دنبال مي كرد، در ضمن دستوراتي هم مي داد، ديدم اينطوري نمي شود خوابيد، ناچار تو اتاق ديگري بردمش ، يك تلفن هم گذاشتم جلويش، تا خود سحر هر وقت از خواب بلند مي شدم، بيدار بود و به جاهاي مختلف زنگ مي زد، آن شب اصلا نخوابيد. بعدها آقا راجع به ملاقات آن روزشان با محمود مي گفتند: من به آنهايي كه دستشان مجروح است حساسيت دارم، ازش پرسيدم دستت درد مي كند و او گفت: نه ، مي گفتند: اينكه انسان دردش را كتمان كند مستحب است.
...
زندگی نامه شهید محمود کاوه در ادامه مطلب
به مناسبت فرا رسیدن شهادت امام جعفر صادق(ع)
....
از امام صادق (ع) از پدرانشان نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود:
بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا آدمی در راه خدا کشته شود، هر گاه در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن، نیکی وجود ندارد...
...
امام صادق (ع) در حدیثی دیگر می فرمایند:
«شهادت در راه حق کفاره هر گناهی است مگر وام (حقالناس) که کفارهای ندارد جز این که بدهکار آن را ادا کند یا رفیقش از جانب او بپردازد یا طلبکار از آن گذشت کند».
نه تنها گناهان شهید بخشیده میشود، بلکه خداوند حتی گناهان او را بررسی نمیکند و در اصطلاح به روی او نمیآورد.
...
:::پی نوشت1:قرا رسیدن شهادت امام جعفر صادق(ع),تسلیت باد
:::پی نوشت2:یاد سخن شهید سید مجتبی علمدار افتادم که میگه:برای بهترین دوستان خود آرزوی شهادت کنید.(صاحب این وبلاگ رو هم از یاد نبرید.)
حضرت سیدالشهدا حسین بن علی(((ع) شب پیش از هجرت به سوی كربلا در پایان خطبهای بلند فرمودند: «آگاه باشید، هر آن كه میخواهد خونش را در راه ما اهل بیت، كه راه حق است، نثار كند و خود در بهشت لقاءالله منزل گیرد، با ما راهی كربلا شود. من فردا صبح انشاءالله به راه میافتم.»اكنون بار دیگر بانگ الرحیل برخاسته است و همان فریاد در آسمان بلند تاریخ طنینانداز گشته است. و این بار راهیان كربلا، این راحلان قافلهی عشق، بدان لبیك گفتهاند....
و اکنون سوریه امتداد همان کربلاست.کربلایی که آدمیان یک عمر برای غیبت در آن نغمه وا حسرتا را سروده اند.سوریه همان کربلاست و باز همان زینب و باز همان حرام زادگان که به سوی خیمه ها حمله ور شده اند.امروز سوریه معنای واقعی کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست.سوریه همان جایی است که می توانی بغض چندین هزار ساله یا لثارات الحسین راسر دهی.سوریه مجالی است برای عاشورایی شدن و برپایی عاشورایی دگر.اکنون سوریه معبری است به آسمان ...
عکس نوشت: پایان ماموریت یک بسیجی
همراه عصا چشم سپیـد آمده بود
با ضعف تن انگار که بید آمده بود
یعقـوب بگویید چه حالی می شد
یوسـف اگر از مصر شهید آمده بود
:::مادران شهدا را از یاد نبریم...
کم کم بوی سیب می وزد؛ و استخوان ها بوی مدینه می دهد.
اینجا منطقه ای است که اگر دل به خدا بدهی رنگ خدا می گیری، رنگی ثابت و بدون تغییر. مگر غیر از این است «صبغة الله و من احسن من الله صبغة».
باد ضجه می زند و آسمان مبهوت به پس صحنه های عاشورا می نگرد.
به آنهایی می نگرد که آمده اند با برادران ایمانی شان درددل کنند و معنی می کنند و به آنهایی نگاه می کند که فلسفه حیات را معنی می کنند و به آنهایی نگاه می کند که فلسفه حیات را تفسیر کردند و رفتند.
شرهانی، نامی است که وجود انسان را می لرزاند و حس می کنی روی گسل زلزله ایستاده ای.
اینجا مکانی است که هم کیش می شوی و هم مات. بی آنکه بخواهی و متوجه باشی.
در شرهانی باید دلت را خانه تکانی کنی تا شهداء را دعوت کنی تا حضور محبوبه های خدا را درک کنی و لمس نمایی.
اینجا می شود دایره المعارف غیرت و همت و... را نوشت.
اینجا باید با خاک بازی کرد و حرف زد تا حرف بزند و نشانی گنج را بدهد.
اینجا باید ساخت و سوخت تا آموخت.
اینجا شرهانی است قطعه ای از ملکوت و بهشت.
اینجا رنگ خاکش امتداد رنگ سرخ کربلاست ...
اینجا سعادت آباد است، نه شرهانی.
شرهانی نام مستعار بهشت است.
یکی از رفقا ظرف آبی را برداشت و جلوی کبوتر قرار داد. کبوتر به کنار ظرف آب آمد. بعد نگاهی به آب کرد و نگاهی به ما! مجدداً پرید و رفت روی بیل نشست؛ دوباره به بیل نوک زد؛ صحنه بسیار عجیبی بود؛ یکی از بچه ها گفت: «بابا به خدا یه حکمتی تو کار این کبوتر هست!».
بقیه در ادامه مطلب
یک داوطلب برای شب عملیات می خواستند که روی مین برود.پیر مرد و جوانی داو طلب شدند.پیرمرد اصرار داشت که خودش برود. اما به توافق نرسیدند.بنا شد تا قرعه بگیرند.پیرمرد به سرعت برگه ای از کوله اش در آوردو اسامی را روی آن نوشت. داد به فرمانده وگفت:بردار.فرمانده یکی را برداشت.نام پیرمرد بود.پیرمرد را بغل گرفت و از او خداحافظی کرد.پیرمرد از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدو میخندید و می رفت.فرمانده برگه های قرعه را داخل جیب خود گذاشت. خبر شهادتش که به فرمانده رسید،گریست وبرگه های قرعه را از جیبش در آورد ونگاهی به آنها انداخت.ناگهان ماتش زد!!! در هر دو برگ نام پیرمرد نوشته شده بود...
:::آدم بی اختیار یاد آیه "السابقون السابقون اولئک المقربون"... می افته.چه اشتیاقی داشتن برای دیدار معبود...
به بهانه اول شهریور سالروز تولد حاج حسین خرازی
...
حاج حسین و شهید عباس علی کمال پور نشسته بودند.صحبتی راجع به نام و نامگذاری شد.حاج حسین گفت:من خیلی از پدر و مادرم متشکرم که نام مرا حسین گذاشته اند.آخه من در محرم بدنیا اومدم.شهید کمال پور هم گفت:من هم در ماه محرم به دنیا اومدم اما نام مرا علی گذاشتند...........شهادتشان بسیار زیبا بود.عباس در روز پنج شنبه 65/12/7 و حسین در روز جمعه 65/12/8 به شهادت رسیدند که اتفاقا واقه ی تاسوعا روز پنج شنبه و واقعه ی عاشورا روز جمعه بود.
برگرفته از کتاب مجموعه خاطرات شهید خرازی
...
حاج حسین خرازی که بود؟
به ادامه مطلب مراجعه کنید.
...
پی نوشت:داشتم زندگی نامه شهید خرازی رو میخوندم که به یه چیز جالب برخوردم اون هم اینکه تولد و شهادت ایشون روز جمعه بوده.جالبترش اینجاس که امروز هم جمعه است.
ما با اسرائیل وارد جنـــــگ خواهیم شد
هرکس مرد این راه است بسم الله...
هرکس نیست خداحافظ
...حاج احمد متوسلیان...
استاد مطهری:
حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً باید اول آن را بگیرد.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
عصر غربت لاله هاست
اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید
از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت
ما بعد از شما هیچ نکردیم
چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم
و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است ...
...
ما نسل سومی ها که دستمان از شهادت کوتاه است معبری گشوده یم تا آسمانی ها را بهتر بشناسیم ...
این وبلاگ تقدیم به:
تک تک شهدای کشورم...